کد مطلب:30667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

عزت نفس و کرامت انسانی











ذات اقدس حق تعالی انسان را گرامی داشت و او را بر بسیاری از مخلوقاتش برتری بخشید[1] تكریم انسان از سوی خداوند او را از ویژكیهای خاصی برخوردار كرد، به او قدرت بخشید و مهمتر از همه، او را واجد حقوق، تكالیف و حرمت نمود.

تكالیف انسان امری شخصی و به خود او مربوط است زیرا هر كس خود در مقابل خداوند پاسخگوست[2] اما حقوق و حرمت انسان، یك امر سیاسی و اجتماعی است و با حكومت و حكومتگران نیز ارتباط پیدا می كند. گاهی نیز حقوق یكی جزو تكالیف دیگری- و بالعكس- است، یعنی هر انسانی وظیفه دارد حق و حرمت دیگران را ادا كند و كرامت آنها را پاس دارد. بنابراین مهمترین گوهری كه خداوند تعالی در خلقت انسان به او عطا فرمود، «كرامت انسانی» است. این ویژگی مهم كه خداوند افتخار دارا بودن آن را فقط به اشرف مخلوقات خود داد، موجب تمایز انسان از سایر موجودات گردید و تمام فرشتگان مأمور شدند كه در برابر این كرامت سر تعظیم فرود آورند. حضرت علی (ع) بر این عقیده اند كه خضوع، خشوع و سجده فرشتگان در برابر انسان به سبب كرامت او بود و به تعبیر دیگر فرشتگان در برابر انسانی به سجده افتادند.

امام علی (ع) پس از بیان نحوه خلقت انسان تصریح می فرمایند:

آن گاه خداوند خداوند سبحان از فرشتگان خواست كه به پیمان خویش عمل كنند و بر وصیت الهی گردن بگذارند و در برابر كرامت انسانی، به نشانه خضوع و خشوع سجده آورند. پس به آنان گفت: در مقابل آدم به سجده در آیید.[3] بنابراین آنچه كه فرشتگان مكلف به سجده و تعظیم در برابرش شدند، نه گوشت و پوست و استخوان و نه قامت كشیده انسان، بلكه «كرامت انسانی» بود و موجودی كه در برابر این كرامت سر تعظیم فرود نیاورد، از درگاه الهی رانده شد و دشمن خدا قلمداد گردید:... پس همگی بی هیچ استثنایی سجده اش كردند جز ابلیس كه كبر ورزید و با تكیه بر اصل و نژاد برترش بر آدم فخر فروخت و به دام تعصب افتاد چنین بود كه ابلیس دشمن خدا، پیشوای متعصبان و نیای مستكبران شد.[4] خداوند تعالی از میان تمام موجوداتی كه خلق كرد، فقط یكی را برگزید و عطیه ای را به نام «كرامت انسانی» به او عطا فرمود و فرشتگان را فرمان داد تا در مقابل این عطیه باارزش و بی مانند سر تعظیم فرود آورند. تعظیم و سجده بالاترین مرتبه احترام، خضوع و خشوع است كه جز در برابر خداوند شرك محسوب می شوند؛ ولی كرامت انسانی به حدی دارای ارزش است كه این تعظیم به امر خداوند در مقابل آن صورت گرفت و موجودی كه از تعظیم استنكاف ورزید، مورد خشم و غضب الهی قرار گرفت و از دیدگاه الهی رانده شد اگر چه از نزدیكان آن درگاه به حساب می آمد. بدون شك بشر آن گوهر ارزشمند و كرامت والای انسانی را با خود به عرصه این خاك و زندگی دنیایی آورد و این خصلت والا كه از روح دمیده شده خدا در انسان نشأت می گرفت، جزء ماهیت بشر گردید. بدیهی است كه هركس در این دنیا نسبت به این ویژگی منحصر به فرد انسان بی حرمتی روا دارد و كرامت نفس همنوعان خود را پاس ندارد و آن را مورد خدشه قرار دهد، سرنوشتی بهتر از ابلیس نخواهد داشت.

چه در زمانهای گذشته و چه در حال حاضر، نه تنها عزت نفس و كرامت انسانی برای بسیاری از حكومتها و قدرتها اهمیتی نداشته است، بلكه حاضر بوده و هستند كه برای تحكیم سلطه و قدرت خود، عزت نفس و كرامت افراد را به آسانی نادیده انگارند. حكومت حضرت علی (ع) یك حكومت دینی و اخلاق محور بود. به همین دلیل، حفظ عزت و شخصیت انسانها و تكریم كرامت انسانی، برای او در اولویت اول قرار داشت؛ زیرا اصل حكومت برای سعادت، تكامل و تعالی انسانها ایجاد شده بود و حضرت علی (ع) با این هدف قدرت را به دست گرفته بود. شاید اگر چه نام و ظاهر حاكمیت و اقدامات حضرت علی (ع) سیاسی بود، ولی محتوا و جوهره آن مملو از تعالیم اخلاقی و اصول انسانی بود و سیاست امام عین اخلاق و دیانت و حول محور تكریم انسان و تكامل و تعالی او دور می زد. همین محور، فلسفه و اندیشه سیاسی اسلام را شكل می داد؛ به عنوان مثال، حضرت به ظاهر به جنگ با معاویه می رفت، ولی سخنان، حركات و اقدامات قبل از جنگ، حین جنگ و بعد از آن، هم سیاست اسلامی را نشان می دهد، هم آموزش مردم را در بر می گرفت و هم اهداف اسلام از سیاست را متجلی می ساخت كه حفظ عزت نفس و تكریم كرامت انسانی از جمله آنهاست. مثال دقیق تر اینكه حضرت علی (ع) مأمورانی را برای گرفتن زكات و مالیات به اطراف و اكناف كشور می فرستاد. دستورالعملهایی كه حضرت به دست اینان داده، مملو از نكات اخلاقی و احترام به شخصیت و حفظ حرمت انسانهاست و اصل كار كه جمع آوری مالیات بوده، در مقابل ارزشهای اخلاقی و كرامت انسانی به كلی رنگ باخته است.[5] حضرت علی (ع) در بازگشت از صفین به تیره ای از قبیله همدان برخورد كرد. حرب بن شرحبیل شبامی كه بزرگ آنان بود، در ركاب امام پیاده به راه افتاد؛ در حالی كه حضرت سوار بود، امام ضمن نهی از این كار، خطاب به وی فرمود: برگرد كه این گونه راه رفتن تو موجب فریفته شدن والی و خواری مؤمن می شود.[6] حضرت علی (ع) رهبر و حاكم كشوری بزرگ بود و شرحبیل فردی عادی یا رئیس تیره ای از یك قبیله بود. در دنیای سیاست، نه تنها پیاده راه رفتن شهروندی عادی در ركاب حاكم امر عجیبی نیست و بسیار معمول است، بلكه حاكمان و مدیران تمایل دارند كه با شكوه و جلال حركت كنند و افرادی را همراه خود سازند. این رفتار امام علی (ع) از نگرش دینی و الهی به قدرت و حكومت و پایبندی امام به اصول اخلاقی و حفظ و كرامت انسانی حكایت دارد. در موقع عزیمت حضرت علی (ع) به صفین نیز هنگامی كه حركت به شهر «انبار» رسید، مردم این شهر طبق رسوم ایرانیان با تشریفات به استقبال امام آمدند و ابتدا پیشاپیش حضرت دویدند. امام دلیل این كار را پرسید، پاسخ دادند: بدین وسیله امیران خود رابزرگ می شماریم.[7] حضرت ضمن نهی این كار، خطاب به آنان فرمود:

به خدا كه امیران شما از این كار سودی نبردند و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افكنید و در آخرتتان بدبخت می گردید، و چه زیانبار است رنجی كه كیفر در پی آن است و چه سودمند است آسایشی كه با آن از آتش امان است و چه سودمند است آسایشی كه با آن از آتش امان است و چه سودمند است آسایشی كه با آن آتش در میان است.[8] تا اینجا بحث از عزت نفس انسان و كرامت او بوده، اگر چه موارد ذكر شده از سیره امام علی (ع) تا اینجا، عمدتا در جمع مسلمانان بود اما موضوعیت سیره حضرت به دین افراد مربوط نمی شود، بلكه با عزت نفس و كرامت ذاتی آنان ارتباط پیدا می كند. این عزت نفس و كرامت انسانی، چیزی نیست كه قوم و قبیله و مذهب و عقیده انسان در آن دخیل باشد، بلكه به مقتضای آیات الهی و دیدگاههای امام علی (ع) همه انسانها- از هر مذهب و عقیده- دارای عزت نفس و كرامت ذاتی هستند، فرشتگان الهی در مقابل نوع انسان سجده كردند و خداوند تعالی نوع انسان را گرامی داشت تلاش امام علی (ع) نیز تكریم این كرامت بود.









    1. اسراء، 70.
    2. بقره 48 و 123 و 281. نساء 173. انعام 49 و 132 و 164. زمر 70. مؤمن 18. سجده 46.
    3. بقره، 34 نهج البلاغه، الدكتور، صبحی صالح، (بیروت 1378 ه- ق، افست فی ایران 1351 ه- ق) خطبه 1. ص 42.
    4. بقره 24. نهج البلاغه، همان، خطبه 192، ص 286. ترجمه متن از عبد المجید معادی خواه، فرهنگ آفتاب (تهران نشر ذره 1372) ج 1، ص 496.
    5. نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی، (تهران: انتشارات، آموزش انقلاب اسلامی 1371)، نامه 25، ص 286 و نامه 26 ص 288 و نامه 51، ص 324.
    6. نهج البلاغه، قصار شماره 322، ص 419. محمد باقر المجلسی، بحار الانوار (بیروت، مؤسسه الوفاء 1403 ه- 1989 م) ج 76، ص 299.
    7. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم (بیروت: داراحیاء انراس العربی، 1385 ه- ق، 1965 م) ج 3، صص 4 تا 203.
    8. نهج البلاغه، پیشین، قصار شماره 37، ص 366.